بفرمایید تو...

ساخت وبلاگ
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبحو چنان بی تابم که دلم می‌خواهدبدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوهدورها آوایی است که مرا می‌خواند.******به سراغ من اگر می‌آییدنرم و آهسته بیایید مبادا که ترک برداردچینی نازک تنهایی من******هر که با مرغ هوا دوست شودخوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود******قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب.پشت دریاها شهری استکه در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز استبام‌ ها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرنددست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی استمردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرندکه به یک شعله، به یک خواب لطیفخاک، موسیقی احساس تو را می‌شنودو صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در بادپشت دریا شهری استکه در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحر خیزان استشاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند.پشت دریاها شهری ستقایقی باید ساخت******منبع: Coca.ir بفرمایید تو......ادامه مطلب
ما را در سایت بفرمایید تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : neghzana بازدید : 7 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 17:02

روزی از روزگار، در بیمارستانی، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند. اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم‌اتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعت‌ها با یکدیگر صحبت می‌کردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می‌زدند.هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، می‌نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می‌دید برای هم‌اتاقیش توصیف می‌کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون، روحی تازه می‌گرفت.مرد فضای بیرون پنجره را اینگونه توصیف می کرد:این پنجره، رو به یک پارک است که دریاچه زیبایی دارد؛ مرغابی‌ها و قوها در دریاچه شنا می‌کنند و کودکان با قایق های تفریحی‌شان در آب سرگرم اند. درختان کهن، به منظره بیرون، زیبایی خاصی بخشیده اند و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می‌شود.همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می‌کرد، هم‌اتاقیش چشمانش را می‌بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‌کرد.روزها و هفته‌ها سپری شد. یک روز صبح، پرستاری که برای حمام کردن آنها آب آورده بود، جسم بی‌جان مرد کنار پنجره را دید که با آرامش از دنیا رفته بود. پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که مرد را از اتاق خارج کنند. مرد دیگر تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد.آن مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد . بالاخره او می‌توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.در کمال تعجت، او با یک دیوار مواجه ش بفرمایید تو......ادامه مطلب
ما را در سایت بفرمایید تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : neghzana بازدید : 4 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 17:02

ادیسون در سنبن پیری پس از اختراع چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که در ساختمان بزرگی قرارداشت، هزینه می کرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود.در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموران فقط جلو گیری از گسترش آتش به سایر ساختمان ها است. آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود.پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن پیرمرد منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با تعجب دید که پیر مرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند.پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش بسر می برد.ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سر شار از شادی گفت: پسر تو اینجایی! می بینی چقدر زیباست! رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟ حیرت آور است! من فکر می کنم که آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت. نظر تو چیه پسرم؟پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی؟ چطـور می توانی؟ من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید. مامورین هم که تمام تلاششان را می کنند. در این لحظه بهت بفرمایید تو......ادامه مطلب
ما را در سایت بفرمایید تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : neghzana بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 17:02

کاش وقتی بچه هامون میرن مدرسه بهشون بگیم: عزیزم من نمی خوام تو بهترین باشی  من فقط می خوام خوشبخت باشی! اصلا مهم نیست همیشه نمره هاتو 20 بگیری! جای 20 میتونی 16 بگیری اما از دوران مدرسه و کودکیت لذت ببر.   از "ترین" پرهیز کن! خوشبختی جاییست که خودت رو با کسی مقایسه نکنی  حتی نخواه خوشبخت ترین باشی بخواه که خوشبخت باشی  و برای این خواستت تلاش کن من فکر میکنم از وقتی به دنبال پسوند "ترین" رفتیم،  خوشبختی از ما گریخت... از 19.75 لذت نبردیم چون یکی 20 شده بود... از رانندگی با پراید لذت نبردیم چون ماشینای مدل بالاتری تو خیابون بود.  از بودن کنار عشقمون لذت نبردیم  چون مدرک تحصیلی و پول توی جیبش کمتر از خیلی های دیگه بود. می خوام بگم خیلی از ما فقط به "بهترین، بیشترین و بالاترین"  چسبیدیم و نتیجه این نسل های افسرده و همیشه گریان شد... شاید لازمه  همه ی ما تغییر جهت بدیم... یادمون باشه زندگي ساختني است نه گذراندني!!! بفرمایید تو......ادامه مطلب
ما را در سایت بفرمایید تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : neghzana بازدید : 30 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 16:44


باختم تا دلخوشت کنم !! بدان که برگ برنده ات سادگی ام نبود ، دلم بود لعنتی

 برای خواندن بقیه پیامک ها به ادامه مطلب برید
بفرمایید تو......
ما را در سایت بفرمایید تو... دنبال می کنید

برچسب : اس ام اس تیکه دار سنگین,اس ام اس تیکه دار,اس ام اس تیکه دار جدید,اس ام اس تیکه دار 93,اس ام اس تیکه دار 92,اس ام اس تیکه دار عاشقانه,اس ام اس تیکه دار جدید 93,اس ام اس تیکه دار باحال,اس ام اس تیکه دار 94, نویسنده : neghzana بازدید : 7 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 17:19


در این دنیا عشق رنگی ندارد مگر این که حضور من و تو

آن را رنگین نماید . . . 

بفرمایید تو......
ما را در سایت بفرمایید تو... دنبال می کنید

برچسب : اس ام اس عاشقانه جدید 95,اس ام اس عاشقانه جدید برای همسر,اس ام اس عاشقانه جدید ۹۵,اس ام اس عاشقانه جدید دوستت دارم,اس ام اس عاشقانه جدید تیر 95,اس ام اس عاشقانه جدید صبح بخیر,اس ام اس عاشقانه جدید خرداد 95,اس ام اس عاشقانه جدید و زیبا,اس ام اس عاشقانه جدید 2016,اس ام اس عاشقانه جدید شب بخیر, نویسنده : neghzana بازدید : 13 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 15:06


 اثری از هنرمند دانمارکی جوهان چرفت
 برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب برید

بفرمایید تو......
ما را در سایت بفرمایید تو... دنبال می کنید

برچسب : پرنده های کاغذی,ساخت پرنده های کاغذی,آموزش پرنده های کاغذی,طرز ساخت پرنده های کاغذی,روش ساخت پرنده های کاغذی, نویسنده : neghzana بازدید : 6 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 15:06

با فامیلا ریختیم خونه مامان بزرگم اینا؛ ھمه لَش و لوش نشستیم داریم اخبار 20:30 میبینیم. بعد این دختر دایی گودزیلام ( 100 % دھه ھشتادی  ) یکی از شعرای مھد کودکش یادش اومده . . .

بفرمایید تو......
ما را در سایت بفرمایید تو... دنبال می کنید

برچسب : فک و فامیل داریم,فک و فامیل داریم جدید,فک و فامیل داریم طنز,فک و فامیل داریما,فک و فامیلی داریم,فک و فامیلی داریم ما,فک و فاميل داريم,فک و فاميل داريم ما,جک فک و فامیل داریم ما,جوک فک و فامیل داریم ما, نویسنده : neghzana بازدید : 9 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 15:06


 دوربین های بندانگشتی طرحی از یون سو کیم
 برای دیدن عکس هایی ازین دوربین به ادامه مطلب برید

بفرمایید تو......
ما را در سایت بفرمایید تو... دنبال می کنید

برچسب : نسل جدید دوربین های مدار بسته,نسل جدید دوربین های مدار بسته ahd,نسل جدید دوربین عکاسی,دوربین مدار بسته نسل جدید,نسل جدید دوربین مداربسته,نسل جدید دوربینهای فیلمبرداری, نویسنده : neghzana بازدید : 9 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 15:06

سلام  اولین باری که این وبلاگ آپ شد برمیگرده به تاریخ 6 اسفند ماه 1388. آخرین آپ هم مربوط میشه به تاریخ 18 آذر ماه 1392 ! یعنی اگه بخوایم عمر دقیقش رو حساب کنیم تقریبا میشه .... حساب کردنش سخته ها! آهان فهمیدم، میشه : 3سال و 9ماه و 11روز  آخه کدوم پدر و مادری بچه ی کمتر از 4 سالش رو رها میکنه به امون خدا که ما اینکارو کردیم؟ هر کدوم از پدر و مادرهای این وبلاگ کوچولو (ینی همون نویسنده ها) که مثل من سرشون به سنگ خورده و دوباره قصد بازگشت دارن اینجا اعلام آمادگی کنن تا با کمک هم دوباره خاطرات قشنگمون رو زنده کنیم! بفرمایید تو......ادامه مطلب
ما را در سایت بفرمایید تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : neghzana بازدید : 15 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 15:06